رمان بن بست مهربانی از شکوفه شهبال دانلود رایگان

رمان بن بست مهربانی به شکوفه شهبال با لینک مستقیم

دانلود رمان بن بست مهربانی از شکوفه شهبال کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، پلیسی، همخونه ای

تعداد صفحات : ۱۱۵۱

خلاصه رمان : محمد پلیسی که از آرمیتا متنفره و مجبوره باهاش هم خونه بشه تا جایی که پای آرمیتا به اتاق محمد باز میشه و محمد بخاطر پلیس بودنش شرایطی میذاره و …

قسمتی از داستان رمان بن بست مهربانی

پیر زن عینکش را بر روی چشمانش جا به جا کرد و گفت: -خب شهناز خانم بگو چی می خواستی بگی؟ شهناز نزدیک آمد و گفت: مادر می خواستم بگم که قبلش من و شما بریم. آلبومی چیزی اون وسط نباشه یه وقت آرمان ببینه. جاش که محکمه ها؟ پیرزن دوباره عینکش را جا به جا کرد

و دستش را زیر چانه گذاشت. – نمیدونم، اتفاقا چند شب پیش ها داشتم نگاه می کردم ها، آره آره مادر پاشو بریم جمع کنیم. شهناز خانم گفت: – باشه شما بفرما من این ظرفا رو بشورم میام باهاتون. هردو به طبقه بالا رفتند و اتاقی را که خالی بود به دقت نگاه کردند. کمد دیواری درون آن

پر از وسایل قدیمی بود اما در خود کف اتاق قالی دست بافت نقش ریز ماهی زیبایی پهن شده بود و آفتاب کم رنگ بهاری از لا به لای پرده های اطلس سفید نورافشانی می کرد. شهناز سریع در کمد دیواری را تا آخر گشود. – مادر کجا گذاشتین؟! -نمیدونم، صبرکن! من داشتم تو اتاقم نگاه می کردم.

-خب پس شما اتاقتون رو نگاه کنید لطفاً من اینجا رو می گردم. همین جا میاد آرمان دیگه؟ -آره دیگه این اتاق خالیه. -خیلی خوب من الان می گردم. و چهارپایه ای آورد و از بالا شروع به گشتن کرد. از آن طرف نبات خانم به اتاق خودش رفت و کمدها را به دقت گشت. نبود! آلبوم ها در جای خود نبودند.