دانلود رمان بغض من عشق او از نگین یزدانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۴۲۷
خلاصه رمان : آمدی و با گرمای وجودت، دستانم گرم شد نفس هایم وصل نفس هایت بود جانم فدایت بود..تا این که مرا متهم خواندی وازمن فاصله گرفتی زمانی که متوجه اشتباه خود شدی برگشتی حال من آن آدم سابق نیستم وتو باید تاوان حکم بی گناهی ام را بدهی!
قسمتی از داستان رمان بغض من عشق او
لعنت به آبریزش بینی و سردرد، نمی تونستم ازجام تکون بخورم. مامان: دخترم می خوای بریم بیمارستان؟ -نه مامان یه هفته ایی استراحت کنم خوب می شم، ازقرص خوردن بدم می آد. -میخوای بگم سورنا یا عرفان بیاد دنبالت؟ -نه مامان جونم، یه کم استراحت کنم خوب می شم. مامان: خیلی لجبازی.
تو این مدتی که خیلی طاقت فرسا بود فقط استراحت کردم، سورنا چند باری اومد خونمون و اصرار داشت که آمپول نوش جان کنم منم که از قرص و آمپول بیزار… قبول نکردم. پدر مادر سورنا و خواهرش هم تلفنی احوالمو پرسیدن. کم کم حالم بهتر شده بود، دلم می خواست برم پیش عرفان و سورنا..
یه کم سالاد ماکارونی درست کردم و گذاشتم تو ظرف حیف که رانندگی هم بلد نبودم وگرنه با ماشین بابا می رفتم. زنگ زدم تاکسی بانوان و رفتم حاضر شدم، روهم رفته دو دقیقه هم طول نکشید. دنبال شماره ی عرفان می گشتم و بالاخره پیداش کردم بعد دو بوق برداشت.-سلام عرفان خوبی؟ کجایی؟
عرفان: سلام خانوم گل، مرسی خوبم، بیمارستان چرا؟ -همین طوری سالاد ماکارونی درست کردم تو سورنا هم دوست دارین گفتم بیارمش با هم بخوریم. -به به، کار خوب و به جایی کردی اتفاقا الان می خواستم برم کافه… داداش بی زحمت یه زنگ به سورنا بزن، ببین می تونی پیداش کنی؟