دانلود رمان اغیار از هانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۱۱۴
خلاصه رمان : نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….
قسمتی از داستان رمان اغیار
سرش را به در چسباند و صدای گریه های ریز نازلی را به وضوح شنید. مسبب حال بد نازلی بود و زیر لب خودش را لعنت کرد. دم عمیقی از هوا گرفت و آرام و دلجویانه گفت: باشه، بهت نزدیک نمیشم اما حرفامو گوش کن… دستی به صورتش کشید و دندان هایش را طوری روی هم فشرد که
صدای ناله ی استخوان های فکش بلند شد.چطور می گفت که در برابرش از خود بیخود می شود؟ چطور می گفت وقتی که در آغوشش بود، او را بیشتر و بیشتر می خواست؟ چطور می گفت خودداری در برابر زیبایی هایش غیر ممکن است؟
چطور از هوای نفسی می گفت که او را به پیشروی بیشتر ترغیب می کرد؟ چطور همه ی این ها را اعتراف می کرد و باز هم چشم در چشم نازلی می دوخت؟ چطور می گفت و باز هم دم از مردانگی میزد؟ نازلی سر به در چسباند و به سقف اتاق زل زد.
صورت خیسش را با آستین لباسش پاک کرد و لبش را بی انعطاف به دندان کشید تا جلوی ریزش سرخودانه ی اشک هایش را بگیرد. از این ضعف و سستی متنفر بود و مقصر این حال و روزش پدرش بود. پدرش بود که او را دختری ضعیف و وابسته بار آورده و کنار آمدن با رفتن ها را برایش معنا نکرده بود…