دانلود رمان ناشناس آشنا از فاطمه شرفا کامل رایگان
ژانر رمان : معمایی، هیجانی، تخیلی، کمی طنز
تعداد صفحات : ۱۰۳۵
خلاصه رمان : درمورد زندگی سه قلو هایی هست که با آدمای عادی تفاوت های خیلی زیادی دارن، اونا وقتی نوزاد بودن از دنیای خودشون دور میشن چون هیچکس قبولشون نداشته! این سه تا بچه قدرت های فرا طبیعی دارن مخصوصا قل اول! این رمان روایت زندگی دونفرشونه حالا چرا؟ چون خواهرشون طی یک اتفاقات گم میشه، باید بخونین تا متوجه بشین چی میگم…
قسمتی از داستان رمان ناشناس آشنا
/هلنا/ باید خودم رو به ساشا نزدیک می کردم تا بفهمم ارباب این عمارت کیه یا حداقل چطوری میتونم از اینجا خارج بشم
هر دفعه که می رفتم پیشش از نفرت تو چشماش بدجوری می ترسیدم خب درسته شوهر دارم ولی صوریه و هیچ رابطه ای بین ما نیست. پوفی کشیدم و رو به الینا گفتم:
گوشی داری؟ سرش رو تکون داد. من: میتونی برای چند دقیقه بهم بدی زود بهت میدم. سرش رو تکون داد و گوشیش رو از جیبش بیرون آورد و بهم داد خودشم از اتاق رفت بیرون. خنده ای کردم این بچه احمقهها اول فکرکردم سیم کارت نداره ولی خب داشت. شماره آیکان رو گرفتم خاموش بود.
به عرفان زنگ زدم بعد چندبار بوق خوردن جواب داد. عرفان: بله؟ من: هلنام. عرفان: هلنا؟ برو بچه جون. من: عرفان نمی شناسیم؟ من: هلنام زن آیکان. عرفان: مزاحم نشو. بغض کردم: عرفان تو گفتی میام دنبالت چرا نیومدی هان؟ چرا الان میگی نمیشناسیم؟ خنده بلندی کرد: نمی دونم چرا
اینکارو می کنی اون از ایمیل دادنت اینم از زنگ زدنت نمی دونم اسم هلنا و آیکان رو از کجا شنیدی و نسبتشون رو چجوری میدونی ولی من یک هلنا رو میشناسم که اونم الان پیشم نشسته. من: چ… چی؟ اون کیه؟ عرفان: هلنا زن آیکان و شریک و زیردست من. من:عرفان من هلنام اون هلنا نیست.