دانلود رمان درد داشت لبخندت از دل آرا دشت بهشت کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۶۶۲
خلاصه رمان : نازلی که تمام خانواده اش و حتی همسر برادرش پزشک هستند برای ثابت کردن خود به آن ها و اینکه رشته مورد علاقه اش (زبان انگلیسی) هم می تواند آینده ی خوبی داشته باشد، با داشتن همسر و دختری ۵ ساله تصمیم به کار می گیرد، به همین منظور در شرکتی به عنوان مترجم استخدام می شود که…
قسمتی از داستان رمان درد داشت لبخندت
با بسته شدن در به نیلو فکر کردم، به اینکه بین من و حسام پاسکاری میشد و دلم می خواست فارغ از این جدایی ها که هنوز نمی توانست درکشان کند شاد باشد. روی تخت دراز کشیدم دست هایم را روی صورتم گذاشتم و یک دم عمیق گرفتم. نیما آدم معذرت خواهی نبود،
نه خودش و نه زنش و همین که شخصا آمده بود تا مرا با خودشان همراه کند هزار معنی داشت. لباسم را عوض کردم، اما چیزی در دلم هی می گفت: ترحم… ترحم… ترحم… وقتی از اتاق بیرون زدم مامان و بابا هم حاضر شده بودند، یگانه به گوشی نیما زنگ زد و خبر داد جلوی در منتظرمان است.
با هم راه افتادیم. نیما حسابی خوشحال بود، یگانه دست کمی از او نداشت و صدای ترانه را به بالاترین حد ممکن رسانده بود. به حسام زنگ زدم و گفتم کمی دیگر مقابل خانه می رسم و نیلو را حاضر کند. فکر اینکه به زودی ما به عنوان همکار روبروی هم قرار میگرفتیم قلقلک دهنده بود.
بعد از برداشتن نیلو، که نسرین او را تحویل گرفت. نیما راهی یکی از بزرگترین مجتمع های تهران شد. جایی که علاوه بر فودکورتش برای داشتن یک شهربازی مجهز زبانزد شده بود وقتی از ماشین پیاده شدیم مامان زیرگوشم گفت: حالا که نیما خوشحاله اخم هات رو باز کن…