دانلود رمان جوانه از مهسا رمضانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، جنایی
تعداد صفحات : ۱۱۸۴
خلاصه رمان : جوانه و امیرحسام بعد از هفت سال از هم جدا میشوند، این درحالی است که امیرحسام دوست ندارد او را طلاق بدهد. حضور گاه و بیگاه امیرحسام در اطراف جوانه، سختگیریهای برادرها بعد از طلاق، باعث میشود که او به پیشنهاد دوستش، تهران را برای مدتی ترک کند. این در حالی است که امیرحسام سایه به سایه به دنبال اوست و شهری که جوانه انتخاب کرده است، گذشته ها را توی صورتش خواهد کوبید!
قسمتی از داستان رمان جوانه
از روز بعد، مدرسه رفتن را از سر گرفتم خانم امیری از دیدنم خوشحال شده بود و دلخوش به حضورم بیشتر میخندید. همه چیز در امن و امان بود و در بی خیالی محض به کارم میرسیدم. سکوت سیمین برایم عجیب بود بعضی اوقات تلفنی صحبت میکرد و بعضی اوقات فقط فکر میکرد و هیچ
چیز نمیگفت ماجرای خواستگاری برایش سنگین بود و از زنی مثل او توقع احساساتی فکر کردن نمیرفت. برای همین بعد از گذر از هیجان ناگهانی شنیدن ماجرا، مطمئن بودم هر انتخابی که میکند درست و صحیح و با فکری باز است. غیر از آن شب، دیگر دخالتی در موضوع نکردم نمیخواستم با
رهنمودهای گوناگون او را بیشتر از آن چه که هست آشفته کنم. یکی از روزهایی که با سیمین مشغول نوشیدن چای بودیم، زنگ خانه به صدا درآمد. سیمین خودش را مشغول نشان داد و از جایش بلند نشد. حدس زدن ناراحتیش کار چندان سختی نبود. به روی خودم نیاوردم از جا بلند شدم
عامر پشت در منتظر ایستاده و تکیه به ماشین داده بود با دیدنم لبخندی زد و گفت: سلام خوبی؟ سمین خانم چطوره؟ نیشخندی زدم و گفتم: والا من که خوبم اما سیمین خانم انگار تیر غیب بهش خورده. ناراحت نشسته. لبخندی زد و گفت: عجب، که این طور خب براتون کارت عروسی آوردم …