دانلود رمان گناهکاران ابدی از کیانا بهمن زاد کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، انتقامی، کلکلی، طنز
تعداد صفحات : ۱۵۳۵
خلاصه رمان : آنیدا با گذشته ای عجیب و پر رمز و راز، برای عملی کردن نقشه های پدرش که رئیس یک باند قدرتمند و خلاف است، وارد شرکت زرگران میشود، آنجا با ویهان آشنا و طی اتفاقات و ماجراهای زیادی بهم علاقمند شده اما موانع زیادی برای رسیدن آن ها بهم وجود دارد مانند پدر آنیدا و …
قسمتی از داستان رمان گناهکاران ابدی
بی توجه به سپنتا برای خودم شروع به قدم زدن کردم که یکهو بوق یه ماشین پشت سرم باعث شد يكم بترسم اما توجهی نکنم قطعا سپنتاس عمرا محل سگم بهش بذارم همین کارم کردم بدون اینکه به سمتش برگردم به راه خودم آروم آروم ادامه دادم که اینبار ماشین کنارم اومد و صدای یه پسر
باعث شد به سمتش برگردم. _مسیرت کجاست خوشگله؟ با حرص به پسر جوونی که از چشماش شرارت میبارید نگاه کردم دست به سینه با اخم رو بهش گفتم: هرجا که امسال تو نباشن. _اجازه میدی دورت بگردم؟ _مشکلی نیست ولی گرد و خاک نکن. خواستم رومو ازش بگیرم برم که با حرف سپنتا
که پشت سرم بود شوک زده به سمتش برگشتم. سپنتا: مشکلی پیش اومده آقا؟ _نه شما میتونی بری دارم با خانوم حرف میزنم. سپنتا: این خانوم یکم تعادل روانی نداره زبونش منم میری یا خودم ردت کنم؟ با حرص به سپنتا خیره شدم اما وقتی اخمای تو هم و قیافه ترسناکشو دیدم سکوت
کردمو هیچی نگفتم پسره “برو بابایی” گفتو گذاشت رفت سپنتا به سمتم برگشت خبری از چهره عصبانی و ترسناکش نبود الان فقط حرصی بودنش توی صورتش موج میزد. سپنتا مشکلی نیست ولی گرد و خاک نکن آره؟ امر دیگه ای باشه؟ گردوخاک کنه میره تو چشمتون نه؟ _به تو چه. سپنتا: وای خدا …