دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۲۲۴
خلاصه رمان : قطار سریع السیر لندن- ادینبورو با سرعت تمام در حرکت بود. هرچه بیشتر از لندن فاصله می گرفت، التهاب و نگرانی سروین بیشتر می شد. از هنگانی که ایستگاه کینزکراس را ترک کرده بود، مرتب به ساعتش نگاه می کرد و انتظار می کشید. ناباورانه دچار دردهای پی در پی و شدیدی شده بود که وجود لاغر و ضعیفش را به لرزه در می آورد. دست هایش را زیر شکم قرار داده بود و…
قسمتی از داستان رمان چقدر دیر آمدی
با فرا رسیدن بهار و شکوفایی شکوفه های درختان سرسبز باغ های شیراز عشق پیروز و سروین هم شکوفا شد. پیروز تصمیم داشت به هر ترتیب شده ادامه تحصیل دهد و فوق لیسانس خود را بگیرد. دکتر صباحی، عمه ی سروین بی آنکه از رابطه ی او با برادر زاده اش اطلاعی داشته باشد،
بزرگوارانه به او قول کمک داده بود و حتی سعی داشت کاری کند که پیروز در حین خدمت سربازی در دانشگاه درس بخواند و فوق لیسانس مهندسی خود را بگیرد. غیر از عزیز جون، افسون هم کما بیش در جریان عشق و علاقه ی آنها قرار داشت و می دانست که سروین در چه تب و تابی به سر می برد.
در یکی از جلسات درس، سروین به دلگرمی حمایت مادربزرگش، خیلی راحت و ساده رو به پیروز کرده و به گفته بود که دوستش دارد پیروز در کمال ناباوری به او چشم دوخته و ناگهان با یک دنیا شور و دلدادگی به سروین گفته بود که اوهم مدت هاست در بند و اسیر این عشق پنهان است،
اما جرئت بازگویی او را نداشته است. از آن به بعد جلسه های ریاضی سروین با حال و هوای دیگری آغاز می شد و به پایان می رسید. زوج جوان جرئتی پیدا کرده بودند و گه گاه یکدیگر را خارج از خانه ملاقات می کردند. بهار شیراز که به هر جا پا می گذاشتی بوی شکوفه ها و درختان بهار نارنج انسان را دیوانه می کرد و…