دانلود رمان مادمازل از سیما نبیان منش کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۴۶۴
خلاصه رمان: رستا از نوجوانی شیفته پسر همسایشون هست و روش کراش داره. پسری که برادر همکلاسیشه! پسری که مرموزه، مغروره و هیچوقت رستارو تحویل نمیگیره و رابطه مخفی و بازی با دوس دختراش داره! اما همه چیز وقتی عجیب میشه که در کمال ناباوری متوجه میشه فرزام قراره بیاد خواستگاریش. اون هم فرزامی که هیچوقت تحویلش نمی گرفت و رستا که بشدت رو این آدم مبهم و جذاب کراش داره واسه جلب توجه فرزام و از دست ندادنش حاضر میشه…
قسمتی از داستان رمان مادمازل
از وقتی رستا اومده بود دیگه حتی یه نیم نگاه هم به من نمی نداخت. همه اش در حال گپ زدن با رستا بود و من حتی به صمیمت خواهر برادری اوناهم غبطه می خوردم. این وسط به حقیقت پنهون وجود داشت. رازی که من می دونستم و خدا و دیگه هیچکس…
هیشکی اینهمه سال نفهمید تا سر حد مرگ خاطرشو میخوام… هیشکی نفهمید چرا اینقدر جوش زدم تا رستا به فرزام برسه.. هیشکی نفهمید تمام تلاشم واسه اینکه دو خانواده بهم نزدیک بشن وصلت با رهامیه که یه روز وقتی جونمو نجات داد،
جونم، مغزم، ذهنم، فکرم، همه چیزم خواستارش شد.. هیچوقت اون روز رو فراموش نمیکنم. هیچوقت فراموش نمیکنم وقتی که نذاشت خفه بشم… وقتی که زد به دل آب تا نجاتم بده… وقتی نفس کشیدن رو بهم بخشید.
خودم نخواستم کسی بفهمه چه رازی تو سینه دارم…. با خودم گفتم چراغ خاموش میجنگم براش… اونقدر میجنگم تا یه روز بدستش بیارم تا یه روز بشه مال من اون روز دیگه هیچ آرزویی از خدا نمیخوااام…هیچی! رستا دستشو رو بازوی رهام کشید و با خنده گفت…