دانلود رمان این من بی تو از حدیثه ورمز کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات : ۵۳۳۹
خلاصه رمان : موتور سوار غیرتی و و خشنی که سر شرط بندی دست روی دختر ممنوعهی اوس اسد میذاره. دختر همسایهی شیطون که خیلی وقته دلش برای آقا مهراب پس ناخلف حاج فیضی پیش نماز مسجد محل رفته اما با برگشتن ورق و قتلی که اوس اسد باعثشه همه چیز بهم می خوره… عشق ممنوعه مهراب و ترمه با ورود محمد ابراهیم پسر بزرگ تر حاج فیضی کم رنگتر میشه چرا که محمد ابراهیم هم مثل برادرش عاشق ترمهس و فرشته نجات اوس اسد از اعدام…
قسمتی از داستان رمان این من بی تو
راهرو طویل را با آرام ترین سرعت ممکن طی می کردم. گویا اصلاً من نبودم که له له دیدن بابا را می زدم. با چرخیدن پرستار سرم را بالا کشیدم. از پشت شیشه به داخل اشاره زد. _باید بری اونجا البته وایسا بیان آمادت کنن. نم زیر چشمم را پاک کردم که قدم جلو رفته اش را به عقب بازگشت.
– لطفاً احساساتت رو کنترل کن حال روحی و جسمی پدرت خوب نیست، اگه ضربان قلبش بالا بره بازم عملش میفته عقب. دل نگران با خشم بیشتری بیشتری اشک هایم را پس زدم. مسبب این حال بابا بودم. – حالش خیلی بده؟ پی به نامساعدی حالم برده بود که،
پرونده را در دستش جا به جا کرد. -خوب میشه چیزی برای نگرانی نیست فقط باید مراقبش باشی. آن قدر عمه طعنه زده بود که حرف ها و تاکیدات بقیه را هم با آن منظور برداشت می کردم. -تقصير من بود اما نمی خواستم اینجوری بشه اگه باطری بشه میمیره؟
دست روی بینی اش گذاشته و مرا همراه خودش ساخت. -شرايطتت خوب نیست عزیزم بیا صحبت کنیم، آقا شما می تونید برید داخل. خبری از عمه و حسین آقا نبود. حاج فیضی که با دیدن اشک هایم برخاسته بود جلو آمد. -خیره، چیزی شده؟ دخترم چرا گریه می کنی؟