دانلود رمان قمصور از صبا ترک کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۴۲۸۹
خلاصه رمان : یاسمن یه زندگی پر از سختی و درد داشته… و حالا پدر و برادرش اونو فروختن و قراره ببرنش تا بشه صیغهی حاج اکبر معتمد. ولی پای عقد میفهمه قراره زن پسر حاج اکبر یعنی محراب شه. محرابی که خودش دلش گیر بوده، حالا هم باید به حرف پدرش یاسی رو بگیره و….
قسمتی از داستان رمان قمصور
آزمایشگاه خلوت بود، گفتند عصر برای گرفتن جواب برود. وقتی رسیدیم حاج بابا بیدار شده بود. این روزها به خاطر داروهایش نماز صبح را معمولاً خواب میماند. تا من صبحانه حاضر کنم، محراب برایش لگن و آب برد تا بتواند وضو بگیرد.
صبح قبل از هر کار باید به نظافت حاج بابا می رسید. سخت بود، بیشتر برای پیرمرد. دکتر گفته بود این بیاختیاری دفع زیاد طول نمی کشد. میز را چیده ام ماهیتابه تخم مرغ را روی نان می گذارم تا نان هم گرم شود. _صبحانه حاضره؟ بوی آن کمی حالم را بد می کند.
_بشينين شما بخوريد من برم صبحانه بابا رو بدم. _سینی را برمیدارم. _صبر کن دهنت و باز کن… قبل از آنکه فرصت کنم بگویم نمی خورم و اشتها ندارم لقمه تخم مرغ را در دهانم چپاند. حالت تهوع گرفتم، سینی را روی میز گذاشتم و به سمت دستشویی دویدم.
در سرم شروع به جولان دادن کرد. نکند… _خدايا… چی شدی آخه؟ نگران پشت در بود، لقمهٔ نخورده را کنار گذاشتم. کمی صابون بو کردم شاید بهتر شوم. انقباض های معده ام دردناک بود. -سمیه ؟ میشه بیای پیش یاسی؟ از دیشب بالا میاره. سمیه با حرف زدنش من را خجالت زده می کند…