رمان ستیز از کوثر شاهینی فر دانلود رایگان

رمان ستیز از کوثر شاهینی فر با لینک مستقیم

دانلود رمان ستیز از کوثر شاهینی فر کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۵۵۱

خلاصه رمان : هیمن کنارم خم شده… آفتابی که میتابه موهای قهوه ای روشنش رو عسلی رنگ کرده… موهای لخت و قشنگی که عجیب منو یاد ماهی میندازه… هیمن زل زده به داسی که دستم گرفتم و من نگاه از اون می گیرم… با چشم دنبال اون یکی می گردم… دخترم رو میگم… صدای برخورد داس ها روی محصول برنج و برداشت اون… صدای ریز ریز خندیدن دو تا زن کمی دور تر از من، قاطیه صدای گنجشگ بازیگوشی که چپ‌ میره…

قسمتی از داستان رمان ستیز

میران  افسار رو میکشه و اسب راه می افته.. از بین اهالی.. جلوی ورودی رد میشیم… هنوزم اشکام می ریزن… درشت و دونه دونه… روی گونه هام… میگم: خودمو میکشم میران!… ته دلم انگاری می دونم قرار نیست همه چیز تموم بشه…. واقعا هم قرار نیست امروز به اینجا، به این مصیبت ختم بشه…

قرار نیست که.. بیخ گوشم زمزمه میکنه: خودم میکشمت عزیزم!… چونه‌م می لرزه… ترسیدم.. ترس برم داشته.. هیمن خونه‌س.. با خودم میگم هیما دیوونه شدی؟… اون پسرشه.. تو رو عذاب میده، پسرش رو نه.. اما.. همون صدا باز میگه… هیمن پسرشه؟… میگم: هَ…. هرچی تو بگی!….

هنوزم حرص خوابیده توی صداش که صداش می لرزه و میگه: بی غیرت بودم که لال شدم 5 سال پیش هیما… راست میگی… آتیش زیر خاکستر رو روشن کردی هیما! غمباد میکنم… لال میشم… از خودم شاکی ام… از زبون درازم شاکی ام… 5 سال پیش چی شده؟… چه خبر بوده مگه؟…

از حصارها می گذریم… به محوطه ی جلوی ساختمون بلند و شاهانه ی خان می رسیم… صبور با جاوید حرف میزنه و گلنار و داره هیلا رو دنبال میکنه‌… مژگان غمزده داره با نسرین سبزی های خزمن شده روی همدیگه رو پاک میکنه… دو سه روز دیگه مراسم چهلم برهانه… نسرین با دیدن میران لبخند میزنه…