رمان خانه خانم بزرگ از زهرا عبدی (دلربا) دانلود رایگان

رمان خانه خانم بزرگ از زهرا عبدی با لینک مستقیم

دانلود رمان خانه خانم بزرگ از زهرا عبدی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، معمایی، ترسناک

تعداد صفحات : ۱۵۸

خلاصه رمان : ویدا، دختری شیطون و صد البته مرموز است، در تمام خاندان فامیلی او را دختری شرور و گستاخ می شناسند، یکی از روزها، پدر ویدا بدبیاری به بار می آورد که تنها راه چاره و تنها راه حل سفری به سرزمینی دور است، که با همکاری فردی از خانواده همسرش مشکل او حل شود، در این بین ویدا خود مشتاق رفتن به این سفر می شود، که مادر و پدرش در کمال تعجب و حیرت زدگی دخترک، مانع رفتن ویدا به این سفر می شوند و او را به دست خانم بزرگ می سپارند و…

قسمتی از داستان رمان خانه خانم بزرگ

در اتاق این کیارش را باز کردم و سرم را بردم داخل، یک چیز خوبی که در این ساعت های کوتاه کشف کردم اتاق کیارش دقیقا روبه روی اتاق من است و این برای من ترسو خیلی خوب است… هر وقت که جن ها به سراغم بیایند من راحت می توانم جیغ بزنم و کیارش هم مانند این قهرمانان

سینمایی بیاید سراغم و من را از دست اجنه ها نجات دهد و در آخر در آغوشم بگیرد و… ای ای ویدا آخرش را خراب کردی بنظرم تو رویا نباف که رویاهت هم آدمی زادی نیست… خوش شانسی در این حد. آخی نگاهش کن گوگولی را، چه معصوم خوابیده… وجدان: خودت هیزی داری به پسر مردم میگی هیز!

شما لطفاً ساکت وجدان که من خیلی وقت باهات کاتم! روی تشک دراز کشیده بود و آرام خوابیده بود، ساعت هم ۹شب بود امشب چه زود خوابیده نه به دیروز که مانند جغد بود نه به امروز که مانند خرس ها کپیده. اتاقش با چراغ مهتابی که بالای سرش روشن بود،

حالت نیمه تاریکی داشت. صدایم را ریز کردم و گفتم : هی کیارش، آقا پسر، مثبت جون، بچه خوشگل، گوگولی…، جیگر، ملوس، عسل. (باز گفتم: گوگولی… خخخ خنده ام گرفته بود در این یک روز و نیمی که با او آشنا شده بودم چه لقب ها که بر او نداده بودم. با حرف آخر من که گوگولی بود…