دانلود رمان تیمارستانی ها از مرجان فریدی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، طنز
تعداد صفحات : ۴۹۲
خلاصه رمان: شادیِ قصه زندگی ساده ای داره. اما بخاطر محیط خانوادگی بدی که داره واتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستانِ عجیبه و بامزه است. آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و…
قسمتی از داستان رمان تیمارستانی ها
رفتم سمت پنجره و دستام رو دو طرف طاق گرفتم و نفس عمیقی کشیدم و گفتم : چه فضای دل انگیزی ! با حرف خودم بلند خندیدم و خم شدم رو به خیابون نگاه کردم . فاصله آن چنانی با زمین نداشتم . طبقه دوم بودم تا نیمه خم شدم و برخورد شکمم با لبه پنجره باعث شد اخمام بره تو هم
بی توجه به عبور گذرای مردم و در و همسایه با همه توانم جیغ زدم : خدا کجایی ؟ دقیقا کجایی ؟ کجایی تو بی من ؟ بگو تو کجایی ؟ همه اونایی که نزدیک پنجره بودن ایستادن و سرشون و بلند کردن و به من زل زدن با ذوق به چهره متعجبشون خندیدم و جیغ زدم :
سلام هم وطنای عزیز سلام همسایه های فضول سلام دوستای بی معرفت سلام مردم احم … – شادی ! در اتاق با شدت باز شد و جمعیتی که زیر پنجره اتاق جمع شده بودن بیشتر شده و بیشتر یا می خندیدن و عده ای با ترس نگاهم می کردن . بدون توجه به صدای جیغ شراره پام رو گذاشتم لبه پنجره و به نگاه متعجب جمعیت زیر پام زل زدم و
جیغ زدم از این بالا کفتر می آید یک دانه شادی میاید زدم به سینم و خودم رو به جلو کشیدم و جیغ زدم : – جا باز کنید عزیز دلتون اومد کاملا خودم رو رها کردم و می خواستم پرواز رو با همه وجودم تجربه کنم . احتمالا خیلی کیف می داد.پ خدا رو دوباره حس کردم حس می کردم اخم کرده …